كودك بت شكن
حضرت على عليه السلام دوران كودكى خود را مىگذرانيد. روزى پدرش ابوطالب عليه السلام نزد همسرش فاطمه بنت اسد عليها السلام آمد و گفت: على عليه السلام را ديدم كه بتهاى بتپرستان را مىشكند.
مىترسم كه بزرگان قريش با خبر شوند و به او آسيب برسانند، فاطمه مادر على گفت: شگفتا من خبرى عجيبتر از اين به تو بدهم آن هنگامىكه على عليه السلام بچه بود و در رحم من قرار داشت روزى كنار كعبه رفتم به طواف كعبه، قصد پرستش خدا را كردم. بتپرستان، بتهاى خود را در محلى در كنار كعبه گذاشته بودند.
وقتى كه در طواف به روبروى آن محل رسيدم على عليه السلام در رحمم آنچنان دو پاى خود را فشار مىداد كه من از نزديكشدن به جايگاه بتها ناتوان مىشدم.[1][0]
[0] رمزی اوحدی، محمد رضا، هزار و یک داستان از زندگانی امیر المؤمنین علی علیه السلام، صفحه: ۵۱، سعيد نوين، قم – ایران، 1395 ه.ش.
[1] . بحارألانوار، ج ۴۲، ص ۱۸.